Tuesday, January 3, 2012

نامه دارم - شش

آدم است دیگر، لابد گاهی نامه‌ی اسکاتلندی‌اش را به سفارش خودِ نامه‌صاحاب می‌نویسد. اشکالی هم ندارد. گاس که خودتان در جریان باشید، سرهرمس کلن مشعوف‌تان است، از همان روزی مشعوف است که یکی از رفقا آدرس شما را داد و شما تازه به این دنیا آمده بودید و هنوز تعدادمان کم بود و هنوز ایده‌ها بسیار بود و هنوز آدم‌ها به هم لینک می‌دادند و هنوز مرحوم‌بلاگ‌رولینگ در قید حیات بود و شما سماجت داشتید. سماجت داشتید در منظم‌بودن، چیزی که وبلاگ‌نویس‌جماعت اصلن از آن فراری بودند. شما سماجت داشتید در راس‌های ساعت، در بخش‌های نو، در ماندن در بلاگ‌اسپات، در پالودگی و نان‌وماست‌خودتان‌راخوردن و قاطی خیلی چیزها نشدن و کلن از کنار گذشتن. سماجت داشتید در درست‌نوشتن، در استفاده از گیومه، در معاشرت‌های بی‌حاشیه با مخاطب، چندان که گودر هم، مرحوم‌گودر هم که سروکله‌اش پیدا شد، لایک می‌زدید بی‌فلسفه، بی‌تیک. سرهرمس به شخصه خیلی کیف کرده با «همین‌جوری‌»های‌تان. سرهرمس حسرتِ سماجت‌تان را چندباری به شخصه خورده است. سرهرمس یادش هست که چند باری هم تعجب کردید، خیلی تعجب کردید. بعد آثار تعجب‌تان را خیلی زود محو کردید. کلن در محوکردن بعضی چیزها هم سماجت داشتید. سرهرمس با همه‌ی فرتوتی حافظه‌اش یادش هست آن لوگوهایی را که برای بعضی وبلاگ‌صاحاب‌ها ساخته و پرداخته بودید، آن پوستر تبلیغاتی «نسکافه» را که به او تقدیم کرده بودید. خیلی هم همان موقع خوشش آمده بود. سرهرمس حواس‌ش هست که شما کلن حواس‌تان بود، به خیلی‌ها بود. به خیلی‌چیزها هم بود. جوری که مدام مایل بودید درگیر نشوید، بی‌حاشیه بمانید. سرهرمس هم کم سماجت نداشت البته. صدبار یقه‌ی خودِ شما را گرفت که آقا بیش‌تر «بنویسید». شما هم سماجت داشتید در کم‌نوشتن. کلن آدم سمجی هستید. همین‌طور بمانید. تپل و مهربان. یک «اولدی» که بیش‌تر نداریم.

سرهرمس مارانا

2 comments:

مریم صفا said...

لذتی دارد نامه ی سر هرمس را در وبلاگ آقای اولدفشن خواندن

میترا نهچیری said...

این تکه خارق العاده بود یعنی:" جوری که مدام مایل بودید درگیر نشوید، بی‌حاشیه بمانید." ‏:)‏

 
Free counter and web stats