Monday, January 23, 2012

ماه پنهان است

نيما داشت حرف كيميايی را تعريف می‌كرد؛ اين كه فرق می‌كند شب كه به خانه می‌روی خودت چراغ را روشن كنی يا چراغ خانه‌ات روشن باشد.
*
تو فقط به خانه برگرد!

9 comments:

Anonymous said...

من چراغم خاموش

زامیاد said...

سکوت، نفرتی است عظیم
و سکوت، عشقی است گران
و سکوت، خاموشی ژرف پندارهاست
و سکوت، محبتی است به‌تلخی گرائیده
و سکوت، آشفتگی عظیمی است که در آن
روان آدمی شکنجه‌ئی پرشکوه می‌یابد

ادگار لی ماسترز
ترجمۀ حسن فیاد

*تو فقط به خانه برگرد‏

Anonymous said...

من وقتی تنها به خانه برمی گردم
آنقدر منتظر و مضطربم که تاریکی را ترجیح می دهم
و دلم می خواست ایکاش تو زودتر می آمدی و چراغ را روشن می کردی
زودتر به خانه برگرد
در تاریکی منتظرت نشسته ام

گلنار said...

به همین خاطر است که هر وقت از خانه بیرون میروم و میدانم که وقتی برگشته باشم هوا تاریک خواهد بود، همیشه چراغی را قبل از رفتنم روشن می گذارم تا وقتی در را باز می کنم هوای خانه روشن باشد.

Anonymous said...

آقای الد فشن میشه در مورد نوشته ها اظهار نظر کنید یا یک جوری بحث کوتاهی و نتیجه گیری از اینجا داشته باشیم ؟
نمی دانم چقدر ممکن است .

مریم صفا said...

آقای اولدفشن، غیب شدی بی خبر، سلامتی؟

Anonymous said...

نامه ها هم سانسور می شن؟ به ما نیومده با وبلاگ صاحاب دیالوگ داشته باشیم؟
حالا که اینطور شد به خانه هم برنگشت ملالی نیست خانه را عوض می کنیم

اولدفشن said...

هستيم زير سايه‌تان خانم صفا! منتها شما كمی دور هستيد و از تعطيلات رسمی اين‌جا و روزهای پرمشغله من خبر نداريد. شما خوبين؟‏

Anonymous said...

از همه بد تر این که وقتی بر میگردی چراغت روشن باشد به این خاطر که صبح که بیرون میرفتی یادت رفته باشد خاموشش کنی!

 
Free counter and web stats